mahasal
مرتضی
خورشیدقم
مرواریدان
امام صادق علیه السلام
دوستان خدا آنانند که هنگامیکه مشاهده کنند،
حرامهای پروردگار را مردم حلال می شمارند،
مانند پلنگ زخم خورده غضبناک شوند.
شهادت مظلومانه قرآن ناطق، امام صادق علیه السلام بر شما تسلیت باد.
mahasal
عطر انتظار
مهدیه
خورشیدقم
مرواریدان
انجمن گفتگوی بانوان مسلمان
سلام
ما خانومهای شیعه مسلمون،تو این انجمن جمع شدیم که یه محیط دوستانه ،سالم و مذهبی داشته باشیم.
مقدم همه دوستای جدید را هم گرامی میداریم.
http://www.solaha.com/forum.php
مرتضی
مرواریدان
یکی میگه با یه فریاد / راه میندازه داد و بیداد
بچه مو آقا شفا داد / تو صحن گوهرشاد
یکی که دلش شکسته / گوشه صحنت نشسته
دخیل درداشو بسته / عاشق دل خسته
نشون به این نشونه / صدای نقاره خونه
منو به تو میرسونه / ببین دلم خونه
میدونم رو سیام / من اگه بی وفام
ولی عشقم اینه / عاشق این اقام
منتظر یه اشاره ام / هر چی که دارم بذارم
دلمو زیارت بیارم / منی که آوارم
دلم اگه بیقراره / چشام اگه هی می باره
ولی دلم غم نداره / آقام دوسم داره
میشه شاهی کنی / منو راهی کنی
چی میشه به منم / یه نگاهی کنی
هرکی که حاجت روا شد / گدا اومد پادشاه شد
عاشق اقام امام رضا شد / خادم آقام شد
منم اومدم گداشم / کفتر گنبد طلاشم
ایشاالله حاجت راوشم / خادم آقاشم
خوردم آب و دون ات / که شدم دیوونه ات
آب زمزم کجا / آب سقا خون ات
منطق آسمانی
گویند جواز کربلا دست رضاست
شاهی که تجلی گه الطاف خداست
جاییکه که برات کربلا میگیرند
آنجا به یقین پنجره فولاد رضاست.
شادی روح برادرم صلوات
مرتضی
مرواریدان
mahasal
جامانده
حشمتی
جاوید
عطر انتظار
مرتضی
همسفر قدیمی...
روایت یک معجزه در حرم امام رضا (ع) ♥•٠·˙
یکی از خادمان اقا علی بن موسی الرضا تعریف میکرد:
داشتم تو صحن انقلاب قدم می زدم، دیدم کنار پنجره فولاد خیلی شلوغه ... سریع خودم رو رسوندم به پنجره فولاد و دیدم امام رضا به اذن خدا یک دختر چهارساله که کور مادرزاد بود رو شفا داده.
با کمک پدرش و چند تا از خادمین دیگه دختر رو از لابلای جمعیت بیرون کشیدیم...
داشتیم می رفتیم سمت اتاق شفایافتگان، که دیدم پدرِ دختر رو سمت پنجره فولاد کرد و با لهجه زیبای خودش با امام رضا صحبت می کرد....
اول فکرکردم داره تشکر می کنه
خوب گوش کردم دیدم داره به امام رضا میگه آقاجان دستت درد نکنه، ولی آقا اینا دو تا خواهر دوقلو هستند، حالا من این یکی رو می برم، جواب اون یکی رو چی بدم. و اشکاش همینطور داره می ریزه. اشک شوق شفای این دخترش و بغض برای اون یکی دخترش قاطی شده بود.
تو همین حال واحوال بود که رسیدیم اتاق شفایافتگان و ماجرا را ثبت کردیم و همراه این پدر و دختر راهی محل اقامت شون شدیم.
وقتی رسیدیم در هتل دیدیم اونجا هم شلوغه...
پرسیدیم چی شده؟
گفتند: امام رضا یه دختر چهارساله که کور مادرزاد بود رو شفا داده...
عطر انتظار