شوق پرواز

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

شوق پرواز

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

شوق پرواز

پربیننده ترین مطالب

  • ۲۸ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۱۷ بغض
  • ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۴۴ دوست
  • ۰۹ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۱ بهشت

آخرین نظرات

پیوندها

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیارت» ثبت شده است

نفسم حبس شده

می دانم الان است که گوشی زنگ بخورد و کسی پشت خط روبروی آقا ایستاده

اذان مغرب است به افق امام رضا...

انگار ثانیه ها کش آمده 

آرام و قرار ندارم

مدام به گوشی ام نگاه میکنم

فایده ندارد

نمی توانم

اصلا جواب نمی دهم

شاید فردا وقت بهتری باشد

میان این فکرهاست که زنگ میزند یار مهربانم!

و من که مصمم بودم که جواب ندهم به سرعت میدوم سمت گوشی و جواب میدهم

صدای حرم میپیچد توی سرم

نمی فهمم چه میگوید 

فقط چیزهایی میشنوم و چیزهایی هم جواب میدهم!

میگوید باب الجواد است...

این را که میگوید بی صدا پشت خط زار میزنم و 

او نمی داند...

پ.ن1:زیارتتان قبول

پ.ن2: این ها را همان روزها روی برگه های سفید نمدار نوشته ام و فقط اینجا ثبت شان میکنم با کمی تاخیر...

پ.ن3:سخت محتاج دعایم...


شکسته بال
۱۱ آبان ۹۳ ، ۰۷:۴۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹ نظر

شده ام مثل بچه ای که رفته به یک جشن با شکوه 

و حالا می خواهد ریز به ریزش را برای مادرش تعریف کند

آن هم با آب و تاب و پیاز داغ اضافی!

هفته پیش جمعه،

 همین ساعت به من خبر سفر را دادند

روز آخر رفتنم قطعی شد

بال در آورده بودم، 

درست مثل برق گرفته ها بودم

باورتان می شود دوست داشتم فخر بفروشم و همه به من حسادت کنند؟

کم سفری نبود زیارت امام مهربانی ها!

بعد از 4 سال دوری و دلتنگی

آن هم دوری از همه چیزهای خوب

درست از روزی که فهمیدم امام مهربانی چقدر مهربان است و مرا دوست داشته است و من ...

من دوستش نداشته ام و از او دوری کرده ام

از آن روز که عشقش در وجودم دمیده شد

از آن روز عاشقش شدم

عاشق و دلتنگ

هر روز صبح سلام دادم به او در قاب عکس حرم

خواستم تا مرا بخواهد و خواست مرا در این ایام

از حرم، از این سفر، از امام مهربانی ها حرف ها دارم 

این 4 روز برایم دنیایی بود که تعریفش روز ها طول می کشد

اینجا حریمی است که می نویسمشان

هم برای دل خودم هم برای شیفتگان امام

پ.ن1:ان شاءالله سر فرصت سوغاتی های سفر را برایتان می آورم

پ.ن2: همه کسانی که می شناسمشان را دعا کردم خیالتان راحت!

پ.ن3: دعاکنید دفعه بعدی زودتر بروم دلم بیش تر از قبل تنگ حرم شده


شکسته بال
۰۹ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۱ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۳ نظر

سلام آقای مهربانی ها

یک سال با حسرت گذشت و ...

یک سال با هزار امید شروع شد...

امید دارم امسال لایق دیدار شوم

مثل همان هایی که لحظه نو شدن سال کنارت بودند

یا مثل کبوترانی که با صدای نقاره ها بال گشودند و تا آسمان بی کران طلای گنبدت بال زدند و بال زدند و ...

نمی دانم چرا این روزها حسود شده ام

به همه کسانی که راهی دیدارت بودند

به همه کسانی که مقابلت زانو زده اند و اشک شوق وصال می ریزند

و به همه بیماران دخیل بسته هم حسودی ام می شود!

حتی به همه آنهایی که از راه دور نیز سلامشان را می پذیری!!!

و من نالایق !

هنوز هم شکسته بالم!

پسر فاطمه(سلام الله علیها) اذن دخولم نداد...

شوق پروازی ندارم...


سال نو مولایمان را فراموش نکنیم

مولا داغدار است

منتظران مولا 

کاری نکنیم به خانوم سیلی بزنیم

که مولا رو بگرداند از ما

شکسته بال
۰۱ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۰۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ نظر

دلم طلا می خواهد 

از نوع گنبدش!...

کمی حرف و دعا

وبمقدار لازم استجابت...

و شاید کمی لیاقت ....

 و دعایم اینست

اللهم عجل لولیک الفرج

عنایت می کنی آقا؟


منبع عکس: عکس رضوی
شکسته بال
۱۸ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

نمی دانم؟

چرا امروز یک ریز گریستم!

فقط میدانم آقا جان!

سوی چشمانم

به عکس حرم شما بود

روی دیوار!

آری، دلم برایتان عجیب تنگ است...

منبع عکس: عکس رضوی

شکسته بال
۱۱ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۰۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر


نشدم لایق دیدار

به هم ریخته ام . . .

منبع: آسمان هشتم

شکسته بال
۱۱ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۳۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

ته بال بال زدنم برای زیارت ضامن آهو

شده چشمهای خیره من به عکس گنبد طلا

روی دیوار

الهی!

خراب شود این فاصله که مانع دیدار شد



منبع عکس: آسمان هشتم

شکسته بال
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۵۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

به شیشه های اتاقم دوباره هــا کردم

و از نوشتن اسمت بر آن حیــــا کردم

به روی شیشه کشیدم شبیه یک گنبد

به پای شیشه نشستم رضـا رضــــا کردم


منبع عکس: آسمان هشتم
شکسته بال
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

خادم حرم امام رضا (ع) :

دختــر بچـه شفا گرفتــه بـود ازش سوال کردم
چه دیــدی و چه شنیـدی ؟
دختــرک بـا آرامشی خاص گفت هیچ .
فقط پــدرم را خبـر کنیــد !
پـــدرش را آوردنـــد .

گفت :
بابا ، امـام رضـا بهم گفت : بـه بابات بــگو بـه خواهرم چیــزی نگه !

پــدر بـه خادم گفت : دخیل کـه بستم
بـه امـام رضــا گفتـم : می خوای دختــرمو شفا نـدی شفا نــده .
اما بــرگردم قـم بــه خواهرت گلایــه میکنم . . .

السلام علیکِ یا عمه ولی الله
منبع: بصیرت 124

آقـا جان!
می خواین راهـم ندین؟ عیب نداره، راهم ندین...
اما میرم پیش خواهرتون، خـانـمـ معصومـه(سلامـ الله علیها)
گلایـــه می کنمـ و زاریـ !
شکسته بال
۰۳ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۰۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر
هـوایـت
 
هـوای ِ زنـدگـی را از سـرم پـرانـده ...
 
رضاجان...


منبع:آسمان هشتم
شکسته بال
۲۹ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۲۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر