دیوار
ته بال بال زدنم برای زیارت ضامن آهو
شده چشمهای خیره من به عکس گنبد طلا
روی دیوار
الهی!
خراب شود این فاصله که مانع دیدار شد
منبع عکس: آسمان هشتم
ته بال بال زدنم برای زیارت ضامن آهو
شده چشمهای خیره من به عکس گنبد طلا
روی دیوار
الهی!
خراب شود این فاصله که مانع دیدار شد
منبع عکس: آسمان هشتم
یا حسین(علیه السلام) ادرکنی
رفتند کربلا و مرا جا گذاشتند
روی دلم دوباره همه پا گذاشتند
تنها دلم به کرب و بلایی شدن خوش است
گیرم مرا زقافله تنها گذاشتند
این بار هم ز قافله جا ماندم ای دریغ
خوبان چه شد بحال خودم واگذاشتند
دنبال آفتابِ سرِ نیزه گم شدم
حالا دل مرا به تماشا گذاشتند
با دل مرا به کرب و بلا می برد حسین
سهم مرا به عهدۀ مولا گذاشتند
حالا اگر لیاقت آنجا نداشتم
یک کربلا برای من اینجا گذاشتند
آری مرا که خادم هیئت نوشته اند
دربست وقف زینب کبری گذاشتند
بر دیده اَبر مقتل مولا چکیده است
بر سینه مِهر حضرت زهرا گذاشتند
بر دل جمال حضرت مولا کشیده اند
بر جان وصال آل عبا را گذاشتند
آنانکه می روند سوی هیئت حسین
انگار دل به جنّت اعلا گذاشتند
این ساده نیست ، دل حرم الله می شود
این را به دل در عالم بالا گذاشتند
هرکس که اهل چلّه نشینیِ کربلاست
یک اربعین در عالم معنا گذاشتند
می خواستم شهید ره کربلا شوم
این وعده را دوباره به فردا گذاشتند
وقتی کارخوبی که می کنی فقط یک مین را خنثی کرده ای مبادا از شوق شروع به دویدن کنی ومین های دیگر زیر پایت ،تو را خنثی و بی غیرت کنن
هرقدر که بالا بروید
باز هم
دستتان به خدا نمی رسد
اما من
خدایی را می شناسم...
که در حیاط خانه مان
شاه پسند می رویاند
و در مزارع
با گندم ها و پاییز
زرد می شود…
من، پیرزنی را می شناسم
که
خدا
در سجاده اش جا می شود…
هرقدر که بالا بروید
دستتان به خدا نخواهد رسید…